توضیحات
این کتاب با توجه به ضرورت شناخت و معرفی اصل حداقل بودن حقوق کیفری، حاوی مجموعه مقالاتی است که برخی از آنها (مقاله شماره 1و 2) در نشریات حقوقی چاپ شده و یا به درخواست اینجانب تألیف (مقاله آقای دکتر هادی رستمی) و یا ترجمه (مقاله فلچر، ترجمه آقای سیّدبهمن خدادادی و سرکار خانم زینب نوابی)، تکمیل و تصحیح (مقاله هوساک، ترجمه سرکار خانم مهرانگیز روستایی) شدهاند.
در مقاله اول، تحت عنوان "اصل حداقلبودن حقوق جزا" به قلم دکتر حسین غلامی، مفهوم این اصل، مبانی و آثار آن بر سیاستگزاری کیفری مورد مطالعه قرار میگیرد. در این مقاله تلاش شده است آثار هنجاری اصل حداقلبودن مورد بررسی قرار گرفته، در عین حال مبانی نظری آن در آموزههای لیبرالیسم و جمهوری خواه تجزیه و تحلیل شود.
در مقالهی "اصل کاربرد کمینه حقوق کیفری" تحریر دکتر رحیم نوبهار، ضمن تبیین مبانی عقلانی ـ عرفی این اصل، به بررسی چشم انداز دینی ـ فقهی آن نیز پرداخته شده است. افزون بر این در نوشتار حاضر، عناصر تشکیل دهندهی اصل حداقل بودن و رابطهی آن با اصول مشابه بررسی شده است. نویسندهی محترم به چالشهای این اصل وآموزههای اسلامی هم راستا با آن نیز به تفصیل پرداخته است.
مقاله سوم تحت عنوان "جرمانگاری و کیفرگذاری حداقلی در نظریه لیبرالیسم در پرتو اصل ضرر" نوشتهی دکتر هادی رستمی، یکی از قلمروهای اجرایی اصل حداقل بودن (جرمانگاری و کیفرگذاری)، در پرتو یکی از مبانی توجیهی این اصل (اصل ضرر در نظریه لیبرالیسم) مورد توجه قرارگرفته، آثار و نتایج آن بررسی شده است. در این مقاله ضمن تشریح و بسط خوانش فایدهگرا و اخلاقگرا از اصل ضرر، به تبیین ابعاد و چالشهای اصل ضرر با اخلاقگرایی قانونی پرداخته شده و آثار الزام به اصل ضرر در مداخلهی حداقلی حقوق کیفری مورد تأکید گرافته است.
در مقالهی چهارم تحت عنوان "حقوق کیفری به مثابه آخرین راه حل" نوشتهی داگلاس هوساک با ترجمهی خانم مهرانگیز روستایی، ابعاد مختلف این اصل، امکان استنباط نقش بهنجار ساز آن برای حقوق کیفری و کارکردهای حداقلی و حداکثری آن مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد. این مقاله اگرچه با نگرشی محتاطانه و محافظه کارانه به اصل حداقل بودن حقوق کیفری مینگرد، بدون تردید نقش مهمی در تعدیل انتظار خواننده از آثار تحول آفرین اصل مذکور خواهد داشت؛ خواهیم دید که هوساک به خوانندهی امیدوار به تحول یکبارهی حقوق کیفری به سردمداری اصل حداقل بودن، هشدار میدهد که از ایفای نقش آهسته و گاهاً کمرنگ آن مأیوس نگردند.
مقاله "نظریههای سیاسی و حقوق کیفری" تألیف جرج فلچر و ترجمهی آقای سیّدبهمن خدادای و خانم زینب السادات نوابی، اگرچه مستقیماً به موضوع کتاب حاضر مربوط نمیشود، از آن جهت ضروری و مفید تلقی شده است که ضمن ارایه تبیینی اصیل و مکفی از نظریههای سیاسی، به تشریح موقعیت و جایگاه حقوق کیفری در آنها میپردازد. با مطالعه این مقاله، خواننده میتواند ضمن آشنایی با نظریههای سیاسی و تأثیر آنها بر حقوق کیفری، جایگاه حقوق کیفری در نظریههای سیاسی را مدنظر قرار داده، دریابد اصل حداقل بودن حقوق جزا در کدام الگوی سیاسی، امکان کاربست و استفاده را خواهد داشت. از این جهت در این مقاله، خواننده به شمایی کلی از رابطهی نظریههای سیاسی با حقوق کیفری از یک سو و جایگاه اصل حداقل بودن حقوق کیفری در برخی نظریههای سیاسی از سوی دیگر دست خواهد یافت.