توضیحات
در طول تاریخ در بیشتر مناطق جهان، از جمله ایران، فعالیتهای سیاسی– اجتماعی ویژه مردان جامعه بوده است . زنان، جز مواردی معدود، از ساختار فعالیتهای اجتماعی و قدرت سیاسی برکنار بودند و سهم آنان در اجتماع بویژه در سیاست دستکم بهمعنای رسمی آن بسیار محدود بوده است. به طور کلی، وضع زنان در عرصه سیاست تا اوایل سده چهاردهم/ آغاز سده بیستم، فقدان حقوق سیاسی و مشارکت فعال در امور سیاسی – اجتماعی بوده اند. از مهمترین مظاهر مشارکت فعالانه سیاسی زنان در ایران پیش از انقلاب اسلامی، جنبش مشروطه بود؛ هرچند سهم سیاسی زنان از دستاوردهای مشروطه اندک بود و به موجب قانون انتخابات مجلس (مصوب 1329 ) آنان از حق رأی دادن و نماینده شدن محروم ماندند. اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بیانگر مشارکت همه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. لیکن به علت فقدان تجربه لازم، حضور زنان در امور سیاسی بسیار کمتر از مردان بوده است، اگر چه امروزه حقوق سیاسی – اجتماعی زنان در تعدادی از کشورهای اسلامی تاحدودی رعایت شده، ولی حضور جدّی آنان در اجتماع و نیز در عرصه سیاست هنوز با مشکلات جدّی روبهروست. در نوشتار حاضر نگارنده تلاش کرده است با رویکردی به قوانین و تاریخ وضعیت حقوق سیاسی – اجتماعی زنان را از گذشته تا کنون ترسیم کرده و نادیده گرفتن این حقوق نیمی از افراد جامعه را یادآور شود. و اینکه اگر چه عدالت از اهداف حقوق شمرده شده است؛ اما نباید در این نکته تردید کرد که اجرای صحیح قوانین نیز مستلزم اجرای عدالت و دستیابی به حقوق واقعی از دست رفته نیست. در بسیاری موارد، شخص به دلیل عدم آگاهی کافی، از دستیابی به حق خویش باز می ماند. وجود این مشکل نه به معنای ناکافی و ظالمانه بودن قوانین، بلکه به معنای آن است که اصولاً قانون خوب، قدمی به سوی احقاق حق است نه تضمین کنندهی حق.