حالا همه هستند. همهی آدمهای این شهر؛ مثل مرده نگاه میکنند به سیاوش که به آتش میرود. هیاهو و همهمه… و میگویند: «رسم کهن! گناهکار به آتش میرود. خاکستر میشود، اگر ناپاک باشد. میگذرد از آتش، اگر پاک باشد.»