توضیحات
نویسنده در مدار خود شکلهای متفاوتی از روایت را از سر میگذراند. موجود غریبی است او. ابتدا که پشت ابر است و معروف نیست چه تلاشی میکند تا پیدا شود، بعد که او را دیدند لباس مبدّل میپوشد تا او را نشناسند. گاهی هم وانمود میکند دوست ندارد از خودش حرف بزند و گمنامی را ترجیح میدهد، اما حقیقت چیزی دیگری است: میخواهد در پشت نقاب مستعار پنهان شود تا دیگران دربارهاش بیشتر از حد معمول صحبت کنند و او لذت ببرد که به حرفهایشان گوش میدهد و آنها او را نمیبینند.