توضیحات
در بخش هایی از کتاب کودک پهنه ی دریا میخوانیم: این مجموعه، از داستانهای کوتاهی تشکیل شده که در دو داستان آن از شخصیتهایی صحبت میکند که در واقعیت مردهاند ولی با تخیل نویسنده جان گرفتهاند. دختر کوچک داستان نخست در خیابانی شناور زندانی است؛ او دختر مردهای است که پدر ملوانش نمیتواند فراموششش کند و سعی دارد در دریا خاطرهاش را همچنان زنده نگه دارد. «بیگانهی رود سن» هم زن جوانی است که غرق شده و باید زندگی کردن با غریقهای دیگر را بیاموزد. در داستان مربوط به مسیح با عنوان «خر و گاو آخور» نویسنده به حیوانات شخصیت داده و خود جزیی از این نقش میشود. داستان «لنگهای آسمانی» از مرد لنگی صحبت میکند که از معلولیت خود ناراحت است و نمیتواند به زن جوانی که در کنارش در کتابخانه مینشیند، نزدیک شود. اما رؤیای او تنها در آسمان واقعیت پیدا میکند. «رانی» داستان سرخپوستی است که با تلاش بسیار رییس قبیله میشود و پس از سوختن صورتش، قبیلهاش به او پشت میکند. «دختر جوانی با صدای ویولون»، زندگی و نگرانی دختری جوان با صدای ویولونگونه را بیان میکند. «عاقبت مسابقهی اسبدوانی» داستان تبدیل شدن یک مرد به اسب است. «راه و آبگیر» از آنچه در مزرعه برای فروشندهی دورهگرد اتفاق میافتد، صحبت میکند. در مجموع، داستانها دربارهی شخصیتهایی صحبت میکنند که در حاشیه هستند، رها شدهاند و بین مرگ و زندگی، حقیقت و تخیلی ناب قرار دارند. ژول سوپرویل سال 1884 در مونتهویدئو متولد شد و سال 1960 در پاریس درگذشت. او یکی از بزرگترین شاعران و نویسندگان قرن بیستم به شمار میرود که با اشعار افسانهی دنیا و ذهن فراموشکار و رمان دزد کودکان، نمایشنامهی بولیوار و مجموعه داستانهایی چون کودک پهنهی دریا افکار و احساسات خود را بیان کرده است.