توضیحات
در بخش هایی از کتاب چیزستان میخوانیم: بارون میاومد. هوا ابر میشد. کمی شرجی. قطره میزد به پوستِ سیب. انار میافتاد تو جوب. گیلاسايِ درشتِ باغچه بَسکه رسیده بودن به کبودی میزدن. تمشکا وحشیتر بودن از همیشه. درّه یهدس شده بود پرتقال. آدم فک میکرد این فصلِ پنجمه. یهجورِ دیگهس. همهچی منحنی بود. دایره. هیچ شیبِ تندی نبود. هیچ چیزِ تندی نبود. همهچی نرم بود و آروم...