توضیحات
در بخش هایی از کتاب چای خانه ی خانوادگی میخوانیم: همیشه فکر کردهام در این حکایت نقش من چه بوده. دیالوگهای من را که نوشته، میزانسنها را چه کسی مشخص کرده؟... در تمام کتابهایی که خواندهام همیشه دنبال کاراکتری بودهام که من را به خودم نشان دهد. در تمام نمایشهای رادیویی، در تمام فیلمها، دنبال جملهای گشتهام، جملهای که بتواند من، دختر آقا نجات ساعتساز و مارال خانم خانهدار، را به من بشناساند... چایخانهی خانوادگی قهرمانی فراموش نشدنی دارد که بیشتر زنها میتوانند نشانی از او در خود پیدا کنند: مزیّن... دختری که در برابر خشونت پنهان در زندگی خانوادگی میایستد، دختری که حس میکند بعد از تولد خواهرش وجودش در حال پاک شدن است... رمان کوپان با روایتی قوی خواننده را درگیر میکند و او را با خود به سمت پایانی تکاندهنده میبرد.