توضیحات
در بخش هایی از کتاب پناهجوووو میخوانیم: با شنیدن واژهی پناهجو به چه فکر میکنید؟ کارگر افغانستانی؟ کشورهای اروپایی؟ اخبار تلویزیونهای خارجی؟ هموطنان آواره در استرالیا؟ چه حسی پیدا میکنید؟ حقارت؟ رهایی؟ فرار؟ استیصال؟ تبعیض؟ زندگی نو؟ افکار و احساساتی که نام برده شد و همچنین افکار و احساساتی که به ذهن شما خطور کرد، تنها بخشی از واقعیتی است که یک پناهجو تجربه میکند. به همین منظور نویسندهی پناهجو، ماتئی ویسنییک، برای توصیف حالاتی که یک پناهجو تجربه میکند آن را بسیار ساده و روان و با فضاسازی حداقلی به خواننده و بیننده میشناساند. اگر پیشتر از این، اثری از او خوانده یا دیده باشید، میدانید که او صفحات کتابهایش را با چه چیز پر میکند: سادهترین جملات روزمره. در این بین اما آنچه که میارزد، جهتدهی حسی این جملات است که مانند معجونی اسرارآمیز و «جادویی»، خواننده/بیننده را به دنیایی میکشاند که در آن میتوان احساسات سوژه را عیناً ادراک کرد و این غایت تئاتر است.