توضیحات
در بخش هایی از کتاب پسر و رودخانه میخوانیم: رودخانه برای پاسکاله بیشتر از هر چیز جذاب است، اما او هرگز رودخانه را ندیده. پاسکاله بیشتر وقتها به رودخانه فکر میکند؛ بهخصوص وقتهایی که بارگابوی ماهیگیر برای آنها ماهی میآورد. یک روز وقتی پدر و مادر پاسکاله به سفر میروند، او کنار رودخانه میرود و با گاتزو، پسری که داستان زندگیاش کمی عجیب و غریب است، دوست میشود. پاسکاله و گاتزو روزهای پرماجرا و هیجانانگیزی را در یک قایق بر روی رودخانه میگذرانند. روزهایی که اشتیاق آنها را به ماجراجویی تا حدی فرو مینشاند.