توضیحات
در بخش هایی از کتاب هتل عروس میخوانیم: من میدونستم که دیگه آخرشه، شاید بهتر بود که سالها پیش ترکش میکردم. همون موقع که فهمیدم ما برای هم ساخته نشدیم، من فکر میکردم شاید اتفاقی بیفته. یه معجزهای بشه. اون بفهمه که اشتباه کرده. منو مثل یه آدم ببینه... اما فایدهای نداشت. اون جلو من دیگه یه هنرمند نبود. مادرش بود، پدرش بود، مادربزرگش بود، تقصیر من بود. باید ترکش میکردم، قبل از این که کار به اینجا برسه. اما اون موقع محال بود، محال بود که فکر کنم اینطوری ممکنه بشه. محال بود... محال...