توضیحات
•نویسنده محترم در مقدمه کتاب حاضر بیان داشتند که امنیت که در گذشته در گفتمان متخصصان حقوق بین الملل و علوم سیاسی مطرح بود، امروزه، یک اصطلاح کلیدی در جرم سیاسی و حقوق کیفری شده است.
•اصطلاح هایی چون حکمرانی امنیت و حکمرانی از طریق امنیت، صنعت امنیت، سیستم های مدیریت امنیت و ... حاکی از غلبه این گفتمان در عرصه جرم سیاسی و نظام عدالت کیفری است که حاکی از غلبه این گفتمان در عرصه جرم سیاسی و نظام عدالت کیفری است که سبب شده است مبارزه موثر با افراد خطرناک،پیش از ارتکاب بزه و مدیریت ریسک آن ها، به یکی از اهداف اصلی حقوق کیفری تبدیل شود.
•لذا مفهوم خطرناکی نیز به تبع این تحول ها، دچار دگرگونی شد و از دهه 1970 میلادی به این سو، تصویب قوانین سخت گیرانه در زمینه مبارزه با خطرناکی فزونی گرفت.
•افزایش کمی و کیفی بزهکاری، انتقادهای وارد بر دولت رفاه، رواج سیاست های نئولیبرال، افزایش احساس ناامنی و تاثیر فرهنگ ترس، توجه افراطی به بزه دیده و زیر سوال بردن جرم شناسی اصلاح و درمان از مهم ترین این دلایل بودند.
•از آن جا که مفهوم خطرناکی ابتدا در جرم شناسی متولد شد، ناگفته پیداست که تغییر رویکرد نسبت به این مفهوم جرم شناسی، در حقوق کیفری نیز تاثیرگذار بوده است.
•تغییر در مصداق های مجرمان خطرناک، ماهیت جرایم، خاصیت سلبی واکنش ها و مراقبت توان گیر، از جمله این تحول ها است.
•رویکرد امنیت محور به دنبال تامین دفاع جامعه و امنیت عموم با حذف و طرد دیگرانی است که از ما نیستند و برای جامعه خطرناک محسوب می شود.
•با این که خطرناکی یک مفهوم متحول است ولی همواره مورد توجه نظام عدالت کیفری قرار گرفته است و مبنای آن سیاست های تامین امنیت جامعه تدوین می شود.
•در واقع مفهوم خطرناک بودن بر اساس ترس ها، نیازها و تعصبات جامعه متغیر است و بسته به نوع جهت گیری نسبت به آن واکنش های مختلفی بر می انگیزد.
•بدین سان تغییر رویکرد اصلاحی به سلبی، اگر مهم ترین تحول حقوقی- جرم شناختی در عصر حاضر نباشد، یکی از بارزترین آن ها است.