توضیحات
در بخش هایی از کتاب مرگزار میخوانیم: تصورکنید یک روز صبح از خواب بیدار میشوید و میبینید جهان به آن شکلیکه میشناختید دیگر وجود ندارد، یا شما به جهان تازهای گام برداشتهاید که هیچ ذهنیت و شناختی از آن ندارید و باید به این جهان تازه خو کنید. این تم بسیاری از داستانهای علمی ـ تخیلی است. اما اگر نه در لابهلای صفحات کتابها و یا بر پردهی سینماها که در حقیقتی محض، به چنین تجربهای دست یابید، آن وقت چه خواهید کرد؟ با حقیقت زندگی در این جهان تازه چگونه روبهرو خواهید شد؟ جهان جدید چگونه جایی خواهد بود؟ شاید هر صبح که از خانه بیرون میرویم، تا شب که دوباره به خانه برمیگردیم، هرگز نفهمیم که هزاران نفر تجربهای حقیقی از زندگی در جهانی سوای این جهان شناخته شده را کسب میکنند. شاید روزی هم نوبت شما بشود تا چنین تجربهای را از سر بگذرانید. شاید این حقیقت که امروز تخیل و افسانه میخوانیدش، روزی بر شما نیز ظاهر شود، همانگونه که بر من شد. کسی چه میداند؟