توضیحات
در بخش هایی از کتاب ما عددی نیستیم میخوانیم: نشریهی ساندی تایمز با توجه به نمایشنامهی «ما عددی نیستم» کاریل چرچیل، او را اولین درامنویس قرن 21 ارزشیابی میکند که به یکی از اساسیترین و در عینحال آخرین حد تجربهی انسانی، یعنی تکثیر انسان آزمایشگاهی پرداخته است. سؤالاتی که در نمایش حاضر مطرح میشود ضمن هراسآور بودن بیجواب هم میماند. هراسآور بودن در حیطهی خلاقیت و بارآوری طبیعی انسانها که به مثابهی برجستهترین نماد تکامل انسان از ارج و پایگاه ویژهای برخوردار است. اینک علم با هر هدفی با این خلاقیت به چالش میپردازد. این چالش میتواند روابط نیرومند طبیعی موجود بین افراد را مخدوش که سهل است بل نابود کند. چهقدر علم خواهد توانست در این مسیر جلو برود. چه چیزی به انسان خواهد بخشید و در مقابل چه چیزی از او خواهد ستانید؟ یکی از افراد بیستگانهی تکثیر شده از پسر اول سالتر در توصیف خویشتن و دیگر افراد تکثیر شده میگوید: «99 درصد ژنهای همهی ما شبیه و همانند است. ما 90 درصد از همان چیزی داریم که یک شامپانزه دارد. ما 30 درصد همان چیزی را داریم که در کلم وجود دارد. این مسئله اصلاً خوشحالت میکند؟ من آنچه را که به کلم مربوط است دوست دارم. به من این حس را میدهد که به چیزی تعلق دارم». با درک این تعلق گیاهی در این انسان تکثیر شدهی آزمایشگاهی، پدر در تضاد با این پسر در حالتی نوستالوژیک تنها میتواند بنالد که چهقدر دلش برای پسر اولش، حتی پسر بلافاصلهی دومش تنگ شده است. و از مایکل، در حیرت تمام بشنود که عجب «نوزده تای دیگر از ما وجود دارد»!