توضیحات
در بخش هایی از کتاب شناخت نامه ی ساعدی میخوانیم: غلامحسین ساعدی خوشتر میداشت که باز هم بماند، کار کند، کارهای نکردهی اصلیاش را که نوشتنی پرتأمل و بیدغدغه بود ارائه دهد. او یکپارچه شور زیستن بود. چه آسان و بیهوده بر اثر یک سوءتفاهم جمعی، زندگی را وانهاد. بهخاطر سالهای چندی که شب و روزمان با هم میگذشت، کوشیدهام تا جنبههای گوناگون کار نویسندهای را بازتاب دهم که میتواند اولین پله برای نردبانی باشد که در اوج آن روحی بیتاب هر دم از ما دورتر میشود. ادای دین به انسانی رزمنده و متفکر و رؤیازده، به دوستی که به موقع نتوانستیم بگوییم «چه بیهنگام، چه حیف و چه جوان افتاد!»