توضیحات
در بخش هایی از کتاب شازده کوچولو میخوانیم: روباه: من میخواهم به رسم هدیه رازی را بر تو فاش کنم. بدان که جز با چشم دل نمیتوان خوب دید. آنچه اصل است از دیده پنهان است. (شازده کوچولو برای آنکه یادش نرود تکرار میکند.) شازده: آنچه اصل است از دیده پنهان است. روباه: آنچه به گل تو چنان ارزش داده است عمری است که تو به پای آن صرف کردهای. (شازده تکرار میکند.) شازده: ... عمری است که من به پای گل خود صرف کردهام. روباه: ... تو هرچه را اهلی کنی همیشه مسئول آن خواهی بود. تو مسئول گل سرخ خود هستی... (شازده تکرار میکند.) شازده: من مسئول گل خود هستم...