توضیحات
در گـذشتـههای فـرامـوششده، کنار شهـری کوچک و دشتی بزرگ، خارکنی خانهی گرم و راحتی ساخته و در خلوت خود با دخترش نگار زندگی میکند. نگار دختری مهربان و مشکلپسند است که پرستاری از پدر پیرش را به عشـق و ازدواج ترجیـح مـیدهد. امـا سلطان گل زرد پادشاه سرزمـیـن دیـوها، دلبستهی نگار میشود و از او مـیخـواهـد تا در کنار هم برای رهایی دیوهای بیآزار از دست هیولاهای بیرحم تلاش کنند، تا هم دیوها و هم آدمها عاقبت بتوانند خوش و خرم زندگی کنند ...