توضیحات
در بخش هایی از کتاب ستاره شیطانی میخوانیم: این ماجرا با کتاب درواره کلاغ شروع میشود اما به همین جا ختم نمیشود. دشمنان دست بردار نیستند. مت فکر میکرد وقتی دروازهی روان را بست، دردسرهایش به اتمام رسید... اما در واقع، مشکلاتش از آنجا آغاز شد. نیروهای شیطانی تازمانی که ردّ او را پیدا و نابودش نکنند، دستبردار نخواهند بود. بنابراین او چارهای جز جنگیدن نداشت. سرنوشت مت – و سرنوشت دنیا – به چهار بچهی دیگر در این کرهی خاکی گره خورده است. بچهی دوم، کودکی خیابانی در پرو است. او و مت هرگز یکدیگر را ندیده بودند. حتی به یک زبان صحبت نمیکردند. اما بعد از تهدیدهای نیروهای شیطانی – نیروهای شرور عجیب و موذی – آنها یکدیگر را پیدا کردند و ناگهان به دروازهی دیگری رسیدند...