توضیحات
در بخش هایی از کتاب زندگی به صد حیله ی عاشقانه میخوانیم: گفتم:خواهش میکنم دردسر برای من درست نکن،موقعیت من عادی نیست،من به عنوان یک زن بیوه در جامعه باید محتاط باشم. گفت:بیوه نباش.من قبول میکنم جور از بین بردن مهر بیوگیات را بکشم. گفتم:زحمت نکش.لطف عالی زیاد،خیلی بلدی نذار مهر بیوگی روی پیشونی زنت بخوره. انگشت روی نقطهی حساسش گذاشتم،ساک را روی زمین انداخت:یک بار میگم دیگه تکرار نمیکنم،آتوسا میخواد بیوه و آزاد باشه.دنبال اون دردسرهایی میگرده که تو اسم روش گذاشتی و ناله میکنی.شایدم ادا در میآری،وگرنهیک نفر از این مردهایی که میخوان نجاتت بدن رو قبول میکردی... قسمتی از رمان