توضیحات
در بخش هایی از کتاب جنگ دختر دستکش پوش با سرما میخوانیم: رودابه بر بام رفته انتظار یار میکشید که ناگهان پهلوانی درشت اندام و بلندقد را پایین کاخ دید. دلش از دیدارش شاد گشت. آرزوی دربرکشیدنش داشت... رودابه گیسوان بلند تافته شده از گرد سر رها کرده از بام سوی زمین فرو میگذرد. گیسوان تابدار وی از بام به زمین میرسد. پس به زال میگوید کمند گیسوان گرفته بر بالای بام بیا . آواز میدهد به بانگ بلند که این گیسوان را برای چنین روزی نگه داشته است.زال بوسه برگیسوان ماه می زند.