توضیحات
من این نامه را ننوشتهام که از کار حرف بزنم، یا راستش (به اصطلاح) پای غیبتهای قدیمی را وسط بکشم. من دوستی دارم که نیازمند کمک است. البته نه دوستی از پوست و گوشت، هرچند از آن دوستها هم به اجبار دارم. منظورم مجلهی صابون است، نشریهی ادبی کوچکی که من صاحبامتیاز و سردبیرش هستم، که ضمیمههایی سالانه تحت عناوین صابون اکسپرس و بهترینهای صابون هم دارد. تصور میکنم چیزهایی در مورد ما در نشریات کوچکتر شنیده باشی، هرچند ممکن است از نقش من در مجله بیخبر بوده باشی (من اسمم را روی جلد مجله به رخ نمیکشم). ... با این وضعیت اقتصادی ــ و ناتوانی بارز آدمهای نیکسون برای رتق و فتق امور ــ درآمد شخصی من کم شده، در واقع به صفر رسیده، در حالی که هزینهها چند برابر شده. اگر اقدام جدی نکنم، صابون به کل از رده خارج میشود.