توضیحات
در بخش هایی از کتاب این بچه که اومد زندگی ما به هم ریخت میخوانیم: ازدواج و تشکیل زوج در حکم ماجراجویی است و، به چشم بسیاری، بچه دار شدن و بچه بزرگ کردن آخرین تعهدی است که هنوز ارزش و بهایی دارد. توقع زن و مرد از بچه دار شدن مترادف فداکاری است. دلسردی ها و به ستوه آمدن ها را نمیتوان به گردن بچه گذاشت؛ چه، بچه، بنا بر تعریف، بیگناه است. حالا که بچه مسئول نیست، راحت ترین کار این است که مشکلات را به گردن شریک زندگی بیندازیم. اینچنین است که بسیاری از زوجها به محض رویارویی با نخستین ناکامی ها به فکر جدایی می افتند. اما مشکل اصلی جامعهی کنونی این است که والدین فرزند خود را به محور اصلی زندگی بدل میکنند. اینگونه است که مواجهه با کوچکترین ناملایمات و مشکلات در زندگی کودک باعث می شود تا بنیاد زندگی پدر و مادر نیز از هم بپاشد