توضیحات
با بررسی اقتصاد اشخاص میتوان دریافت که کدام اصول اقتصادی باید مبنای تنظیم نظام تجاری و تعرفههای کشور قرار گیرد. در اینجا با دو عامل مواجه هستیم. عامل اول، مهارت یا کار بدنی است که تولید چیزی را ممکن میسازد و عامل دوم شی تولید شده است که میتواند با کالایی دیگر مبادله شود، بنابراین ارزش دارد. نظریههای اقتصادی مختلف خواه جهانی و خواه ملی، برپایه وجود همین عوامل قرار دارند. این نظریهها بر اصولی متفاوت مبتنی هستند، اما نقاط مشترک متعددی دارند. تفاوت بین دو نظریه را میتوان با مثالی روشن ساخت: صاحب کشتزاری که برده میپرورد، از این جهت که بر ثروت کشور میافزاید مولد است، اما او بنیه تولیدی کشور را تضعیف میکند. اما پدری که پسانداز خود را خرج میکند تا فرزندانش از تحصیلات خوبی برخوردار شوند، ارزش را فدا میکند، اما همچنین بنیه و توان تولیدی نسل بعدی را افزایش میدهد. نتیجۀ فدا ساختن ارزش مبادله در راه افزایش بنیه تولید بیدرنگ نمایان نمیشود. اما به شکل افزایش میزان تولید، نسل بعد یا حتی نسلهای بعدتر خود را نشان میدهد. کشوری که اقتصاد کشاورزی دارد و برای کالاهای صنعتی به کشورهای خارجی وابسته است، به شرط برخورداری از کیفیتهای اخلاقی یا مزیتهای طبیعی، میتواند از راه وضع تعرفههای حمایتی پایهگذاری صنایع را تشویق کند. اگر کارگاههای جدید چنین کشوری کالاهایی با کیفیت پایین و قیمت گران تولید کند، ممکن است در حال حاضر ارزش مبادله هنگفتی را فدا کند، اما بنیه تولیدی آینده خود را به میزان قابل توجهی افزایش خواهد داد. زیرا تقسیم کار را در مقیاس وسیع تحکیم بخشیده و جریان همکاری دایمی بین کشاورزی و صنعت ایجاد کرده است. از این راه اقتصاد ملی رشد خواهد کرد و رفاه و سعادت مردم افزایش خواهد یافت. محور اصلی بحث در این کتاب، حمایت از تعرفههای حمایتی و مخالفت با نظریه تجارت آزاد است. نگارنده در کتاب نشان داده که چگونه طرفداران جزماندیش تجارت آزاد، دو نظریه اقتصادی به کلی متفاوت را خلط کردهاند تا با ارائه استدلالهای ظاهرفریب، دیدگاه طرفداران تعرفههای حمایتی را بیاعتبار سازند.