توضیحات
در بخش هایی از کتاب ادبیات پلیسی (29) فرار کن میخوانیم: دو سال از کشته شدن جسی، پسر محبوب شایلر اونیل گذشته بود، اما واپسین لحظات آن فاجعه هنوز هم به هولناکی همان روز در ذهنش باقی مانده است. رنج بردن از زخمهای روحیِ بعد از آن حادثه و اینکه شاید به اندازهی کافی از پسرش محافظت نکرده او را به کلبهای متروک در جنگلهای شمال منطقهی ماین کشانده بود. در همین اثنا، زاک بالینجر، پسر ده سالهای که هرگز مهرومحبت مادری را نشناخته بود، به ناگاه احساس میکند که در مکان و زمان ناآشنایی قرار دارد. زاک با فرار به جنگل، خیلی زود خودش را در کلبهی شایلر مییابد. او هر کمکی را از جانب شایلر میپذیرد، حتی اگر به هر دلیل او را جسی صدا کند... حفاظت از زاک شاید یک شانس دیگر برای رسیدن به رستگاری شایلر باشد، شاید هم بزرگترین تهدید برای آن بچه. فرار کن داستانی لبریز از تعلیق و پرپیچوخم است که نمیتوان آن را به راحتی زمین گذاشت.