توضیحات
در بخش هایی از کتاب آماندا میخوانیم: حالا صبح است، ببینید در دنیا چه چیزهای اطمینانبخشی وجود دارد، گلهایی که میشود پریشان کرد، علفهایی که انسان میتواند بکند و در دستهایش له کند.این دستها نخواهند گفت: من نمیتوانم فراموش کنم...نمیخواهم خاطراتم از من فرار کنند. این دستها دوست دارند، این دستها یک روز صبح درحالیکه تغییر کردهاند بیدارخواهند شد... این دستها عاشق خواهند شد...